شبی دیرهنگام، زنی در مسیر خود با راننده‌ی خودروی متوقفی مواجه می‌شود که به نظر می‌رسد نیاز به کمک دارد. زن پس از کمک اولیه به راننده، به راه خود ادامه می‌دهد. اما بعدا متوجه می‌شود که راننده‌ی نگون‌بخت به قتل رسیده است. پس از آن، زن با اتفاقات هولناکی روبرو می‌شود و به این باور می‌رسد که او قربانی بعدی قاتل است. ترس و دلهره، زن را درگیر ماجرایی پیچیده می‌کند و او باید برای نجات جان خود تلاش کند.

دیک گریسون که سابق به عنوان رابین در کنار بتمن با تبهکاران مبارزه می‌کرده، اکنون از بتمن جدا شده و با هدایت گروهی از ابرقهرمان‌های جوان، سعی دارد با افراد شرور مبارزه کند و...

ماموران فدرال "میر لانکسی" را که مظنون به اندوختن میلیون ها دلار طی نیم قرن است، مورد بازرسی قرار می دهند و گانگستر بازنشسته، حقایق نگفته زیادی در مورد زندگیش به عنوان رئیس یک گروه تبهکار و سندیکای جنایتکار بین المللی را برملا می کند و ....

دو دوست دانشگاهی که اکنون سی سال دارند، زندگی یکدیگر را تحسین می کنند و احساس می کنند در زندگی خود گرفتار شده اند. وس، با داشتن مشاغل سخت و مسئولیت در قبال خانواده، یک سفر کاری را ادامه می دهد تا دوست هنرمند پریشان لوک را بکشد تا "کسی که از دستش دور شده است" را پیدا کند.

فیلم داستان زنی به اسم "کارا راتلج" می باشد که بعد از فرار از گذشته کابوس وار خود، بار دیگر نزد خانواده اش باز می گردد اما این بار مشکلی جدی تر به سراغش می آید...

یک ستوان به همراه نیروی پلیس خود و تعدادی از مردم گرفتار یک آدم‌ربا می‌شوند که پرونده‌ای طولانی‌مدت و بسیار خطرناک دارد و…

در یک جامعه ی آپالاچیِ روستاییِ خالی از سکنه ، یک مرد جوان سرکش ، در تلاش برای فرار از ظلم و ستمی هستش ، که به گذشته ی او مربوط می شود و…

زمانی که سیسیل گینز در کاخ سفید به عنوان پیشخدمت هشت رییس جمهور فعالیت داشت،اتفاقات جنبش حقوق مدنی،جنگ ویتنام و سایر رویداد های مهم زندگی این شخص،خانواده و جامعه آمریکایی را تحت تاثیر قرار داد و ...

داستان فیلم از یکی از روزهای پایانی فیلم، روز 488 شروع می شود و یکباره همه چیز به روز اول بازمی گردد. داستان اصلی از تاریخ 8 ژانویه هنگامی که تام هانسن (جوزف گوردون لویت) با سامر فین (زو دشانل)، دستیار جدید رئیسش در دفتر دیدار میکند شروع میشود. تام به عنوان یک معمار آموزش دیده، اما به عنوان یک نویسنده در شرکت کارت پستال لس آنجلس کار میکند. پس از یک شب رقص و موسیقی که تام همراه با دوستش مکنزی و سامر سپری میکند، مکنزی در حالی که مست است اذعان می کند که تام به سامر علاقهمند است. سامر و تام شروع به آغاز دوستی میکنند، اما سامر به عشق حقیقی اعتقاد ندارد و به تام میگوید که هیچ وقت نمی خواهد دوست پسر داشته باشد…